این چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟هر کجا وقت خوشی رو دهد آنجاست بهشتباده هر جا که بود چشمه کوثر نقدستهر کجا سرو قدی هست دو بالاست بهشتدل رم کرده ندارد گله از تنهاییکه به وحشت زدگان دامن صحراست بهشتاز درون سیه توست جهان چون دوزخدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشتدارد از خلد ترا بی بصریها محجوبورنه در چشم و دل پاک مهیاست بهشتهست در پرده آتش رخ گلزار خلیلدر دل سوختگان انجمن آراست بهشتعمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشتنشد آگاه که در ترک تمناست بهشتصائب از روی بهشتی صفتان چشم مپوشکه درین آینه بی پرده هویداست بهشت + نوشته شده در جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت ۶:۵۳ ق.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شودوین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شودگویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبرآری شود، ولیک به خونِ جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دستِ غم خلاصِ من آن جا مگر شوداز هر کرانه تیرِ دعا کردهام روانباشد کز آن میانه یکی کارگر شودای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگولیکن چنان مگو که صبا را خبر شوداز کیمیایِ مِهر تو زر گشت رویِ منآری به یُمْنِ لطفِ شما خاک زر شوددر تنگنایِ حیرتم از نخوت رقیبیا رب مباد آن که گدا معتبر شودبس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسیمقبولِ طبعِ مردم صاحب نظر شوداین سرکشی که کنگره کاخِ وصل راستسرها بر آستانهٔ او خاک در شودحافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دستِ توستدم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود(غزلیات حافظ) + نوشته شده در پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۲ساعت ۷:۵۵ ق.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد.لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد.گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است.وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینیگاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم ها جایگاهی می بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند!این روزها بعضی ها اصل و اسب را با هم می برند.و اینگونه است ؛ دنیا پر از تباهیست نه به خاطر وجود آدمهای بد ؛بلکه بخاطر سکوت آدمهای خوب .....در مورد بعضی آدمها این قضیه صادقه واین شعر که :آدمی را امید است به خیر کسان� مرا به خیر تو امید نیست؛ شر مرسان + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ساعت ۸:۱۱ ق.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
حافظ » غزلیات »دانی که چیست دولت دیدار یار دیدندر کوی او گدایی بر خسروی گزیدناز جان طمع بریدن آسان بود ولیکناز دوستان جانی مشکل توان بریدنخواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگوآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدنگه چون نسیم با گل راز نهفته گفتنگه سر عشقبازی از بلبلان شنیدنبوسیدن لب یار اول ز دست مگذارکآخر ملول گردی از دست و لب گزیدنفرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزلچون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدنگویی برفت حافظ از یاد شاه یحیییا رب به یادش آور درویش پروریدنیا رب به یادش آور درویش پروریدن + نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ساعت ۸:۴۱ ق.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس بود رهین اعمال نیک وزشتش ؛ حاصل بود ز گیتی هر آنچه برده کشتش دیدی اگر به طرفند ؛کس برده بهره ای چند ؛ باید به صبر دیدن پایان سر نوشتشاز کلیه دوستان و عزیزانی که با ارسال نظرات سازنده خود در بالا بردن کیفیت این وبلاگ بنده را یاری می نمایند کمال سپاس و تشکر را دارم .التماس دعا بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس بود رهین اعمال نیک وزشتش ؛ حاصل بود ز گیتی هر آنچه برده کشتش دیدی اگر به طرفند ؛کس برده بهره ای چند ؛ باید به صبر دیدن پایان سر نوشتشاز کلیه دوستان و عزیزانی که با ارسال نظرات سازنده خود در بالا بردن کیفیت این وبلاگ بنده را یاری می نمایند کمال سپاس و تشکر را دارم .التماس دعا بخوانید, ...ادامه مطلب
دل بسته برعلایق دنیاچه میکنیدنیاسراچه ایست که بایدازآن گذشت بگذرازاین سراچه تماشاچه میکنیگیرم که عمرنوح کنی یاکه بیشتر کشتی شکست دردل دریاچه میکنیگیرم تمام ثروت عالم ازآن توست دست تهی به عالم عقباچه میکنیگیرم به اوج مرتبه امروزتوگذشت باگیر و دارحسرت فرداچه میکنیپگیرم به نازاین تن خاکی به پروری فردابه زیرخاک باتن تنهاچه میکنیگیرم که خلق رابه طریقی فریفتی بادست انتقام الهی چه میکنیگیرم که خون خلق بنوشی به جای آب در دادگاه خالق یکتاچه میکنیپایان عمرهرکه بودمرگ ای دریغ اینجا گذشت عمر توآنجا چه می کنیگيرم که در دادگاه خلق جهان معتبر شدي در دادگاه حق وحقيقت چه مي کني؟گيرم که خلق را با فريبت فريفتي با دست انتقام طبيعت چه مي کني؟ + نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۷:۲۱ ب.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
دل بسته برعلایق دنیاچه میکنیدنیاسراچه ایست که بایدازآن گذشت بگذرازاین سراچه تماشاچه میکنیگیرم که عمرنوح کنی یاکه بیشتر کشتی شکست دردل دریاچه میکنیگیرم تمام ثروت عالم ازآن توست دست تهی به عالم عقباچه میکنیگیرم به اوج مرتبه امروزتوگذشت باگیر و دارحسرت فرداچه میکنیپگیرم به نازاین تن خاکی به پروری فردابه زیرخاک باتن تنهاچه میکنیگیرم که خلق رابه طریقی فریفتی بادست انتقام الهی چه میکنیگیرم که خون خلق بنوشی به جای آب در دادگاه خالق یکتاچه میکنیپایان عمرهرکه بودمرگ ای دریغ اینجا گذشت عمر توآنجا چه می کنیگيرم که در دادگاه خلق جهان معتبر شدي در دادگاه حق وحقيقت چه مي کني؟گيرم که خلق را با فريبت فريفتي با دست انتقام طبيعت چه مي کني؟ + نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۷:۲۱ ب.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس به طریقی بالا می آید!یکی پایش را بر سر دیگری می گذاردیکی دستش را در جیب دیگری.دیگری دستش را بر زانوی خود میگذاردیکی هم پایش را بر روی تمام احساسات و وجدانشدر آخر کسی در جای خود نمی ماند همه دبالا می روند .مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیمدریابیم چه چیزی بدست آوردیم.روی چه چیزی پا گذاشته ایموچه چیزی را به چه قیمت از دست دادیم . + نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۷:۱۳ ب.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
ایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است. هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر استدود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست. جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراستناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست. روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر استشصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند. پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر استآهن و فولاد از یک کوه می آیند برون. آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر استکــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود. کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر استکاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد. ز لف ، از افتادگی قابل به مشک و عنبر استپادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است. دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر استسبزه پامال است در زیر درخت میوه دار . دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر استصائبا !عیب خودت گو عیب مردم را مگو. هر که عیب خود بگوید، از همه بالا تر است + نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۱ساعت ۷:۴ ب.ظ  توسط حاج احمد کمیجانی | بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس بود رهین اعمال نیک وزشتش ؛ حاصل بود ز گیتی هر آنچه برده کشتش دیدی اگر به طرفند ؛کس برده بهره ای چند ؛ باید به صبر دیدن پایان سر نوشتشاز کلیه دوستان و عزیزانی که با ارسال نظرات سازنده خود در بالا بردن کیفیت این وبلاگ بنده را یاری می نمایند کمال سپاس و تشکر را دارم .التماس دعاLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس بود رهین اعمال نیک وزشتش ؛ حاصل بود ز گیتی هر آنچه برده کشتش دیدی اگر به طرفند ؛کس برده بهره ای چند ؛ باید به صبر دیدن پایان سر نوشتشاز کلیه دوستان و عزیزانی که با ارسال نظرات سازنده خود در بالا بردن کیفیت این وبلاگ بنده را یاری می نمایند کمال سپاس و تشکر را دارم .التماس دعاLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
هر کس بود رهین اعمال نیک وزشتش ؛ حاصل بود ز گیتی هر آنچه برده کشتش دیدی اگر به طرفند ؛کس برده بهره ای چند ؛ باید به صبر دیدن پایان سر نوشتشاز کلیه دوستان و عزیزانی که با ارسال نظرات سازنده خود در بالا بردن کیفیت این وبلاگ بنده را یاری می نمایند کمال سپاس و تشکر را دارم .التماس دعاLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
✅ خلافت پنجسالهي علی (ع) را ميتوان بهترين نمونه اين نوع حكومت دانست زيرا بيعت بههيچوجه الزامی نبوده، امتناع از بيعت سبب محروميت از جيرههای عمومی و از آزادی نميگرديد و باعث آزار و اخراج نميشد و بهطوركلی بنا بر انتخاب و مشورت بود. خليفه مانند يك فرد عادی زندگی كرده، مورد تملق و تعظيم نبود، ايراد و انتقاد را با روی گشاده میپذيرفت و حق و عدالت را اجرا ميكرد. ✅ علی نه تنها كسی را مجبور به پيروی از اسلام و به تبعيت و موافقت با خود نكرده و مزاحمت و محروميتی برای آنها فراهم نميساخت، بلكه با مدعيان و مخالفين، تا هنگاميكه تعرض به ناموس و امنيت و حقوق سايرين نكرده بودند كاری نداشته، به دفع و جنگ با آنها نميپرداخت، مگر آنكه آنها قيام به جنگ و حمله نمايند كه در اين موارد نيز صحنه جنگ را با منطق و موعظه يا جدال احسن افتتاح نموده، تمام كوشش را برای جلوگيری از خونريزی و منازعه بهكار ميبرد. هيچگاه نگذاشت تير اول از اردوی او انداخته شود يا اصحاب و لشگريانش به دشمنان دشنام بدهند. بسيار مُصِّر بود كه عمل قضا و رفتار قضاوت صددرصد بیطرفانه و عادلانه و بر مبنای مساوات مطلق مابين طرفين دعوی باشد و در توزيع جيره و سهميههای بيتالمال تفاوتی مابين افراد وجود نداشته، حتی انتساب با پيغمبر و صحابی بودن و تقوا ايجاد امتياز ننمايد.+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹, ...ادامه مطلب