حکایت زیبای (خدمت به فرد نا لایق )

ساخت وبلاگ

گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد.
لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد.
گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است.
وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی
گاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم ها جایگاهی می بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند!
این روزها بعضی ها اصل و اسب را با هم می برند.و اینگونه است ؛ دنیا پر از تباهیست نه به خاطر وجود آدمهای بد ؛بلکه بخاطر سکوت آدمهای خوب .....در مورد بعضی آدمها این قضیه صادقه واین شعر که :آدمی را امید است به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست؛ شر مرسان

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۲ساعت ۸:۱۱ ق.ظ&nbsp توسط حاج احمد کمیجانی  | 

حاج احمد کمیجانی...
ما را در سایت حاج احمد کمیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadkomijaneo بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 13:14